loading...

تیتان

من بزرگترین قَمَرِ زُحَل بودم!

بازدید : 146
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 1:39

خواستن شبیه مواد مذابی بود که زیر پوستم جاری می‌شد. تو من را بلد بودی. آن لایه‌های زیری، آن قصه‌های دور،من همه چیز را خط میزدم ا به توبرسم.تا به چهل و هشت برسم. تا به اندیشه برسم. به خیال.به حقیقت.واقعیت این بود که تو دور بودی ، تا ساعی، تا مرد ایستاده پشت شیشه‌ها ، تا چراغ‌های روشن کدام طبقه؟ کدام طبقه به تو می‌رسید؟ تو آن بالا بودی، تمام ساعی را باران خیس کرده بود.دردها زیاد بود.من نشسته بودم میان چمن‌ها.شبیه اسفند نودوسه، زخم‌های من زیاد بود. کسی کنارم نبود تا زیر ناخن‌هایم را تمیز کند.تا عفونت را بکشد. خیلی راه رفته بودم و خسته بودم. چراغ‌های آن بالا روشن بود. چطور است که همیشه دورتر نورانیست؟

بلاک چین در سیستم‌های پرداخت
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی