برای هر کسی که مینشینم و قصهی طلوعها را تعریف میکنم لبخندش کِش میآید.قصهی طلوعها با زیبایی عجیبی شروع میشود.دلم برای تو تنگ شده بود.آن شکل از بودن من! آن شکل تکرار نشدنی. طلوعهایی که من را تا بی نهایت بُرد.نوشته بودم قصههای زیادی بود. من قصه گوی خوبی نبودم. دستهایم از عشق کوتاه بود. دنیای ذهنی من را کسی نمیشناخت و من عادت کرده بودم به گریز از همه چیز و همه کس. خودم را دیگری را نشان میدادم. دیگری که دست هیچکس به او نمیرسید.دلم منگی میخواهد. قصهی طلوعها را نمیتوانم تعریف کنم. هربار خنجر پهلویم عمیق تر فرو میرود و من مُچاله تر میشوم. داستانی میخواندم از زنی که عاشق مرد رهگذری از روستای کوچکشان میشود. آن زمانها خیال میکردم زن باید میرفت ، باید همه چیز را رها میکرد و میرفت. بعدتر فهمیدم نمیشود. معادلات ما نمیخواند. گاهی هیچ چیز با هم نمیخواند. گاهی تو باید بروی. بروی. بروی. شاید زیبایی اش همین جا باشد. خودت گفته بودی ، در تکرار نشدن آن لحظهها. برایت نوشتم دوستت دارم. تمام آن لحظهها عاشقت بودم.
دانلود سریال The Walking Dead (مرده متحرک) فصل ششم بازدید : 195
پنجشنبه 23 مهر 1399 زمان : 20:39